اهمیت راهبردی ساحل غربی یمن در معادلات بازیگران منطقه‌ای چیست؟-راهبرد معاصر
هشدار «گروسی» نسبت به ایمنی نیروگاه‌های هسته‌ای اوکراین در پی حملات روسیه ادعای هاآرتص: نتانیاهو با پایان جنگ در لبنان موافق است، اما از غزه خارج نمی‌شود انفجار مقابل یک مسجد در وزیرستان پاکستان؛ ۷ نفر کشته و زخمی شدند ادعای واشنگتن پست: ترامپ به معامله با ایران فکر کرده است تروئیکای اروپایی در تدارک یک قطعنامه علیه ایران در شورای حکام در نشست عراقچی با مدیران ارشد رسانه‌ها چه گذشت؟ رئیس سازمان انرژی اتمی: قطعنامه جدید علیه ایران صادر شود سریع پاسخ می‌دهیم بمباران دفتر حزب بعث سوریه در بیروت + ویدئو جزئیات جدید از ماجرای جنجالی درز اسناد محرمانه اسرائیل کشته شدن ۴ تروریست در کرکوک عراقچی: نگرانی مشترک نسبت به تهدیدات صهیونیست‌ها در منطقه شکل گرفته است فعالیت کنسولگری‌های ایران در مونیخ، هامبورگ و فرانکفورت تا ۲۸ آبان ۱۰ شهید و ۲۰ مجروح در بمباران یک مدرسه در غزه تفتیش بدنی علی لاریجانی و هیات ایرانی در فرودگاه بیروت صحت دارد؟ لاریجانی در گفتگو با المیادین: حامل پیام از جانب رهبر انقلاب برای بشار اسد و نبیه بری بودم
با تداوم جنگ در یمن؛

اهمیت راهبردی ساحل غربی یمن در معادلات بازیگران منطقه‌ای چیست؟

اهمیت سواحل غربی در معادلات یمن، اهمیتی میدانی و ژئوپلیتیکی است؛ بطوریکه هر کدام از بازیگران بتوانند کنترل سواحل غربی را در اختیار داشته باشند قادر خواهند بود بر تنگه استراتژیکِ باب المندب و جزایر مهم یمن همانند پریم در این منطقه تسلط داشته باشند
مصطفی مطهری؛ کارشناس مسائل منطقه
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۳ - ۱۷ آذر ۱۳۹۹ - 2020 December 07
کد خبر: ۶۹۴۲۹

اهمیت راهبردی ساحل غربی یمن در معادلات بازیگران منطقه‌ای

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ درگیری ها در یمن با ورود به سال ششم، علاوه بر تعدد بازیگران با شاخص های منطقه ای نیز همراه است. به عبارت بهتر اینکه بازیگران در میدان نبرد یمن، تلاش دارند با نفوذ جغرافیایی و تسلط بر مناطق مورد نظر، نه تنها بر دامنه کنش گری های ژئوپلیتیک خود بیافزایند بلکه درصدد هستند تا از طریق بسط ژئوپلیتیکی، رقبا و دشمنان خود را مقهور و تحت تأثیر سیاست های خود قرار دهند. سواحل غربی از جمله این مناطق است که برای هر یک بازیگران در صفحه شطرنج بازی یمن اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. اهمیت سواحل غربی برای تثبیت موقعیت هژمونیک بازیگران خارجی و داخلی یمن از چنان اهمیتی برخوردار است که هریک از آنها درصدد هستند در مسیر نفوذ و تسلط بر آن، گوی سقبت را از دیگر بازیگران، خواه متحدین و خواه مخالفین بربایند. به واقع پیشی گرفتن از سایرین در سواحل غربی با اهداف از پیش تعیین شده، موجب شده است تا هریک از این بازیگران با باز کردن جبهه هایی در نوار سواحل غربی به سمت راهبرد تصرف منطقه ایِ گام به گام حرکت کنند. از سوی دیگر نیز اهمیت سواحل غربی در شرایط فعلی و آینده تحولات و معادلات در یمن آنچنان زیاد است که می توان آن را نقطه عزیمتی برای ایفای نقش های دریایی با کارکرد های اقتصادی – تجاری - امنیتی در دریای سرخ تلقی کرد. وجود همین شاخص های سرزمینی و دریایی در سواحل غربی می باشد که سبب شده است تا بازیگران موجود در میدان نبرد یمن، نگاه ویژه ای به سواحل غربی داشته باشند.


سواحل غربی که در امتداد دریای سرخ واقع شده از جمله نقاطی می باشد که از اهمیت استراتژیکی و ژئواستراتژیکی بالایی برخوردار است؛ و شامل مناطقی از تهامه یمن، المخا و ذباب در استان تعز، بخش کوچکی از استان لحج در جنوب یمن می باشد که از ساحل تنگه باب المندب آغاز شده و تا بندر میدی در استان حجه همجوار با مرزهای جنوبی سعودی در جازان ادامه پیدا می کند. ویژگی دیگر سواحل غربی وجود بنادر مهمی مانند الحدیده می باشد که اهمیت آن را چندین برابر کرده است.


با توجه به شاخص های تأثیرگذار سواحل غربی و اهمیتی که دارند باید اضافه کرد که نفوذ و در اختیار داشتن سواحل غربی از سوی هر بازیگری در یمن موجب خواهد شد تا بر تنگه باب المندب و جزایز مهمی چون میون یا پریم تسلط پیدا کند، که علاوه بر درآمدهای حاصل از ترانزیت دریایی، بر فاکتورهای موفقیت آن بازیگر در برابر دیگر بازیگران بیافزاید و نقشی بین المللی را به آن اعطا کند.

 

انصارالله و راهبردهای نبرد در سواحل غربی

راهبرد انصارالله برای موفقیت در جبهه های نبرد، تعریف ویژگی های منطقه ای از هر محور و بکار گیری راهبردهای مختص به آن منطقه، در کنار به روز رسانی ابزارهای مورد استفاده در هر منطقه است. اگرچه استفاده توأمان از گزینه های سیاسی – حقوقی (در جهت گفتگو و مذاکره) و نظامی برای بالا بردن ضریب موفقیت در میدان های درگیری از سوی انصارالله هدف گذاری شده است اما با این حال آنچه از سوی انصارالله و دولت نجات ملی در صنعاء مورد اولویت است کنش گری در مناطق با توجه به شاخص های محیطی – جغرافیایی و ویژگی های مبتنی بر بافت جمعیتی در مناطق مورد نظر می باشد.


یکی از مناطقی که نقش مهمی در معادلات یمن پیدا کرده است و بخشی از آن نیز در ابتدای بحران در کنترل صنعاء بوده است، مناطق راهبری در سواحل غربی است که مشرف بر دریای سرخ هستند. بندر الحدیده به عنوان یک بندر بین المللی یکی از مسیرهای خارجی صنعاء در جهت ارتباط با جهان بیرون است. با توجه به اینکه بندر در طول سال های تجاوز در اختیار و کنترل انصارلله و صنعاء بوده، همواره مورد تجاوز هوایی و زمینی ائتلاف متجاوز قرار گرفته است. بطوریکه توافق نامه صلح استکهلم نیز که بخش عمده ای از آن مربوط به تعیین مواضع طرفین در ارتباط با بندر الحدیده بود و به امضای طرف های درگیر و صنعاء رسید، موجب نشد تا نقض هوایی الحدیده توسط متجاوزان محدود یا متوقف شود.


در مورد بندر الحدیده باید خاطر نشان کرد که این بندر اصلی ترین مسیر؛ جهت ارسال کمک های بشر دوستانه به یمن به شمار می رود که همواره از سوی متجاوزان در وضعیت محاصره و بمباران قرار دارد. بطوریکه بنا بر ادعای محاصره کنندگان، انصارالله کمک های تسلیحاتی خود را در قالب محموله هایی از طریق مناطق ساحلی دریافت و وارد می کند، که تحت کنترل آنها است. به عبارت بهتر اینکه از نظر متجاوزان و وابستگان یمنی آنها(دولت مستعفی هادی)، باز بودن گذرگاه های بین المللی در دریای سرخ برای ارسال کمک های انسان دوستانه به یمن از طریق الحدیده، برای انصارالله و دولت نجات نجات ملی کارکرد نظامی دارد. بطوریکه از این طریق مایحتاج تسلیحاتی خود را تأمین می کند. از این رو با توجه به محدودیت های تحمیلی بر صنعاء برای اعمال فشار بر دولت نجات ملی، انصارالله نیز برای رفع محرومیت ها و محدویت های موجود و مرتفع سازی آنچه با هدف ساقط سازی قدرت و نفوذ آنها در الحدیده انجام می شود، به سمت طراحی دکترین های تقابل دریایی روی آورده است. به عبارت بهتر اینکه ماهیت رویکرد تقابلی صنعاء در این عرصه، دکترین نامتقارن دریایی است که بر استفاده از قایق های تندرو کوچک و موشک های ضد کشتی مستقر در سواحل متمرکز می باشد که با هدف وارد سازی خسارات به منافع اقتصادی متجاوزان و ضرباتی به توان نظامی آنها برنامه ریزی شده اند.


موفقیت های راهبرد مزبور برای انصارالله علاوه بر حوزه میدانی و وارد ساختن تلفات به متجاوزان، در عرصه رسانه ای نیز کارکرد و کاربردهایی دارد. بطوریکه با نمایش توان دریایی خواهد توانست به موازات موفقیت های میدانی در عرصه های زمینی – هوایی، در عرصه دریایی نیز قدرت و توان متجاوزان را به چالش بکشد و تهدیدات واصله از سوی آنها را در آینده خنثی کند و به دامنه مانور دریایی خود در مناطق ساحلی بیافزاید.


سواحل غربی و اهداف ریاض

فقدان دستاوردهای سیاسی – نظامی و حتی محیطی سعودی در یمن به واسطه درگیری ها، تعارضات، اختلافات و رقابت های آنها با بازیگران حاضر در میدان یمن موجب شده تا ریاض همواره در تکاپوی کسب منافعی باشد که در راستای تعارض و رقابت از دست داده است. از آنجایی که ریاض در جبهه های درگیری زمینی – موشکی – پهبادی متحمل شکست هایی از صنعاء و رزمندگان انصارالله شده است، امید دارد با تقویت مواضع خود در مناطق ساحلی در بخش های غربی یمن، بر قابلیت های عملیاتی و دستاوردهای میدانی خود بیافزاید. بطوریکه عدم پایبندی به مفاد آتش بس در توافق استکلهم در بندر الحدیده و نقض مکرر آن از طریق بمباران از یکسو و محاصره دریایی این بندر و ایجاد ممنوعیت های دریایی جهت دریافت محموله های انسان دوستانه به یمن توسط نیروهای ائتلاف به رهبری سعودی با ادعای ورود تسلیحات و به بهانه جلوگیری از ورود آن از سوی دیگر، نشان دهنده اهمیت سواحل غربی در راهبرد سعودی در یمن است.


نکته دیگر درباره راهبردِ اهمیت یافتن روز افزون سواحل غربی برای ریاض، ناکامی آنها در حصول به اهداف مورد نظر در سال ششم تجاوز به یمن است؛ به علاوه اینکه ریاض در بازی رقابت با دیگر ستون فعال ائتلاف یعنی ابوظبی متحمل شکست هایی شده است؛ بطوریکه انفعال در میدان جنوب و تمرکز در نبرد با شمال و نیروهای انصارالله در سال های گذشته، جنوب را به جولانگاه ابوظبی و نیروهای نیابتی آنها(شورای انتقالی) تبدیل کرد. بازیگری فعال ابوظبی در جنوب با غفلت ریاض از این مناطق، ریاض را در موقعیت شکننده عدم دستیابی حداقلی به اهداف مورد نظر از تجاوز به یمن قرار داده است. از این رو ریاض برای جبران خسارات وارده در جنوب و با هدف صیانت از ائتلاف خودساخته متجاوز به یمن، مناطق شرقی و سواحل غربی را مورد هدف راهبردی خود برای کسب منافع تحصیلی از یمن قرار داده است. با این حال نحوه کنش گری های ریاض در مناطق ذکر شده متفاوت از هم است؛ بطوریکه در مناطق شرقی در استان های المهره و الشبوه ریاض در یک رویکرد انفرادی بدون توجه به ائتلاف فعالیت می کند، اما در سواحل غربی تلفیقی از دو راهبرد فعالیت در قالب ائتلاف و خودمحورانه را هدف گذاری کرده است. اگرچه عمده فعالیت های ریاض در جهت بمباران و محاصره دریایی، از طریق ائتلاف و با پشتوانه آن با هدف تأکید بر حقوقی سازی ابعاد بین المللی و رسانه ای اقدامات مزبورانجام می گیرد، اما با این حال فعالیت های خودکنشگر در پایگاه های نظامی در بنادر المخا و الخوخا، بندر عدن و جزیره میون در تنگه باب المندب که حد فاصل یمن، اریتره و جیبوتی است، بخشی از اقدامات ریاض در سواحل غربی می باشد.


سواحل غربی و راهبرد ابوظبی

راهبرد ابوظبی در مسیر فعالیت های خود در یمن، به مناطقی محدود می شود که از حوزه عملیاتی رزمندگان انصارالله و دولت نجات ملی خارج باشد. در واقع آنچه ابوظبی در یمن دنبال می کند در تعارض با منافع سعودی قرار دارد؛ رقابت برای کسب منافع حداکثری و گستردگی حوزه نفوذ در مناطق تعریف شده در یمن برای ابوظبی، نقشه منازعات میان آنها با ریاض را تشکیل می دهد. اگرچه تعارض منافع و نزاع برای پس راندن طرفین در مناطق مورد منازعه بطور مستقیم انجام نمی گیرد و بواسطه وابستگان یمنی آنها در جریان است اما رقابت زیرپوستی ریاض و ابوظبی با گذشت زمان روز به روز بیشتر شده و به سمت عریان شدن گام بر می دارد.


امارات از آغاز تجاوز به یمن همراه ریاض وارد معرکه شد و در قالب ائتلاف به فعالیت پرداخت؛ اما به مرور زمان منافع خود را جدا از منافع ریاض دید و جنگ در شمال را حتی در صورت موفقیت نیز، برای خود بدون دستاورد دید. از این رو کنش در مناطق جنوبی را در دستور کار خود قرار داد و با ایجاد تشکیلاتی وابسته به خود در این مناطق به بازیگردان اصلی مناطق جنوبی تبدیل شد.


تقویت و تجهیز شورای انتقالی جنوب در سال های اولیه تجاوز مقدمه نفوذ ابوظبی در مناطق جنوبی بود. که در این روزها به قدرت بلامنازع جنوب تبدیل شده است و توانسته نیروهای اجرایی – سیاسی – مدیریتی و نظامی دولت مستعفی را از جنوب و بنادر جنوبی بیرون براند و آنها را در موقعیت ضعف و شکست قرار دهد. واقعیت این است که ابوظبی تلاش دارد تا سواحل غربی و شرقی یمن را نیز مانند جنوب و بنادر آن به مناطق نفوذ و حضور خود در خارج از مرزهای امارات تبدیل کند. با این حال سواحل غربی شرایط آسان تری را در جهت برآورده سازی اهداف امارات به مانند جنوب دارد؛ چرا که وضعیت در شرق برای ابوظبی با توجه به نفوذ گستری ریاض و حساسیت بالایی که در این باره وجود دارد سخت و غیر ممکن است؛ بطوریکه فعالیت مستقیم در شرق، احتمال درگیری های مستقیم میان ابوظبی با ریاض را بالا برده و قوت می بخشد.


از سوی دیگر نباید فراموش کرد که پیوستگی سواحل غربی به سمت بنادر جنوبی برای ابوظبی از اهمیت زیادی برخوردار است. در واقع وجود همین اهمیت بالای سواحل غربی در امتداد مناطق جنوبی تحت نفوذ ابوظبی است که امارات در سنوات گذشته پادگان‌ها و پایگاه‌های نظامی در جزیره «میون» و بندر «المُخا» را تأسیس کرد و به موجب همین اقدام، سواحل غربی از الحدیده تا مرزهای شهر عدن در تسلط کامل نیروهای نیابتی امارات قرار گرفت. قابل ذکر است که اهمیت دسترسی به سواحل غربی از جمله اهداف اصلی حضور امارات در جنگ بوده است. بطوریکه استفاده و کمک گرفتن از خانواده «علی عبدالله صالح» و حمایت های مالی – آموزشی از شبه نظامیان تحت فرماندهی «سرتیپ طارق محمد عبدالله صالح» با هدف نفوذ در سواحل غربی و دور کردن دولت مستعفی هادی و نیروهای تحت پوشش آن از سواحل غربی و بنادر آن از یکسو و حتی رهبری امارات در عملیات الحدیده در سال 2018 با هدف تصرف بندر الحدیده در سواحل غربی علیه مواضع انصارالله از سوی دیگر با دو هدف قطع ارتباط و دسترسی انصارالله به جنوب الحدیده و حجه در شمال انجام گرفت. با این حال سال گذشته اگرچه با تهدید هدف قرار دادن مراکز حساس تجاری و اقتصادی امارات، توسط انصارالله موجب شد تا ابوظبی نیروهای خود را از سواحل غربی بیرون بکشد اما این به معنای چشم پوشی ابوظبی از این مناطق و سواحل در غرب نبود. بطوریکه امارات اهداف خود را برای تسلط بر بنادر و سواحل غربی توسط شبه نظامیان یمنی وابسته به خود دنبال کرد؛ در واقع ابوظبی با راهبرد بکار گیری مزدوران در یمن توانسته است بر جزایر و بنادر در دریای عرب، دریای سرخ، خلیج عدن و اقیانوس هند مسلط شده و آنها را به کنترل خود در آورد.


دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی؛ نوابان یمنی متجاوزان در سواحل غربی

درگیری های پر هزینه و تلفات میدانی میان نیروهای وابسته به دولت مستعفی هادی و شبه نظامیان شورای انتقالی، بیش از آنکه با واقعیات میدانی یمن مرتبط باشد با شاخص های تعارض میان ریاض و ابوظبی قابل تحلیل و ارزیابی می باشد؛ در تازه ترین تحولات در سواحل غربی حزب اصلاح از عناصر وابسته به دولت مستعفی در حال پیشروی در استان «تعز» هستند و قصد دارند خود را به مناطق مشرف بر باب ‌المندب برسانند تا به گسترش دامنه و سیطره خود بین استان های تعز و «لحج»(با ایجاد اردوگاه در جنوب تعز و شرق لحج) و نزدیکی «باب المندب» بپردازند.


در واقع در ذیل این راهبرد، دو هدف ایجاد حاشیه امن برای نیروهای خود جهت پیشروی به سمت سواحل غربی و اخراج عناصر وابسته به امارات را از این مناطق دنبال خواهد کرد. چرا که با موفقیت راهبرد مذکور بندر المخا که در کنترل عناصر وابسته به ابوظبی است به آسانی به اشغال عناصر اصلاح در خواهد آمد و در ادامه راه برای تصرف منطقه «العمری» (مشرف بر باب المندب) و جزیره «میون» فراهم خواهد شد؛ به علاوه اینکه با بیرون راندن عناصر یمنی وابسته به امارات از این مناطق، شکست سنگینی را بر ابوظبی و اهداف آن در سواحل غربی وارد خواهند کرد. از سوی دیگر پاکسازی سواحل غربی از وجود عناصر وابسته به ابوظبی می تواند دومینوی پیروزی ها را برای دولت مستعفی در مناطق جنوبی به همراه بیاورد.


این عملکرد عملیاتی حزب اصلاح در سواحل غربی، موجب واکنش نیروهای وابسته به امارات در مناطق مذکور شده و به همین دلیل به عناصر اصلاح هشدار داده اند تا به ایجاد مناطق امنیتی پایان دهد. این در حالی است که اقدام به پیشروی به سمت سواحل غربی از سوی اصلاح بنا به دلایلی از جمله رقابت میان اصلاح با عناصر امارات برای نفوذ در سواحل غربی، مقابله و چیره شدن بر موانع ایجادی توسط فرمانده عناصر اماراتی در مناطق مرزی ما بین «الشمایتین» و «المضاربه» جهت جلوگیری از پیشروی اصلاح به سمت مناطق و سواحل غربی، دسترسی و تسلط به یک روزنه و گذرگاه دریایی به دلایل ژئوپلیتیکی و استراتژیکی(ایجاد مقر جایگزین مأرب) جهت قابلیت زایی و توانمند سازی میدانی برای خود و نیروهایش انجام گرفته است.


دیگر بازیگران خارجی و اهمیت سواحل غربی برای آنها

علاوه بر ریاض و ابوظبی که در قالب ائتلاف متجاوز سعودی در یمن و بویژه در مناطق و سواحل غربی ایفای نقش می کنند، کشورهای دیگری هم هستند که به عنوان بازیگران خارجی درصدد نفوذ به سواحل غربی یمن هستند. ترکیه یکی از این کشورها است که ماه های اخیر فعالیت پررنگی برای حضور در میدان سواحل غربی(نفوذ در المخا در تعز) داشته است. در واقع تلاش‌های هدفدار ترکیه برای حضور در نزدیکی تنگه باب المندب بخشی از یک کارزار بزرگ برای تقویت نفوذ در ورودی جنوب دریای سرخ است. بطوریکه موفقیت در طرح نفوذ در سواحل غربی برای ترکیه، پازل حضور آنکارا را در جیبوتی و تلاش‌ها آنها برای نفوذ در سومالی و بندر سودانی «سواکین»، جهت تبدیل شدن به نیرویی قابل اعتنا در دریای سرخ را به واقعیت نزدیک می کند. از سوی دیگر با اتصال ترکیه به دریای سرخ و اتصال آن به خلیج فارس و پایگاه خود در سواحل قطر یک کمربند ژئوپلیتکی در حومه شبه‌جزیره عربستان تشکیل خواهد داد، که علاوه بر آنکه تهدیدی برای منافع ریاض به شمار خواهد آمد و آنرا به یک بازیگر تأثیرگذار در معادلات دریایی از دریای سرخ، باب المندب تا خلیج فارس تبدیل خواهد کرد.


به غیر از ترکیه، کشورهای دیگری نیز تلاش دارند که در سواحل غربی نفوذ کنند؛ بطوریکه علاوه بر آمریکا که جزیره بزرگ حنیش را به مقصدی برای فعالیت های خود در دریای سرخ و تنگه باب المندب تبدیل کرده است، حضور رژیم اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سواحل غربی یمن با اهداف و پروژه های مشترک با همکاری ریاض و ابوظبی، نشان دهنده اهمیت تعیین کننده این سواحل در معادلات یمن است.


جمع بندی

اهمیت سواحل غربی در معادلات یمن، اهمیتی میدانی و ژئوپلیتیکی است؛ بطوریکه هر کدام از بازیگران بتوانند کنترل سواحل غربی را در اختیار داشته باشند قادر خواهند بود بر تنگه استراتژیکِ باب المندب و جزایر مهم یمن همانند پریم در این منطقه تسلط داشته باشند؛ با وجود همین رویکرد راهبردی می توان اینگونه گفت که تجمیع منافع تحصیلی در سواحل غربی موجب شده است تا این سواحل به میدانی برای رقابت و تعارض میان بازیگران موجود در یمن تبدیل شود.

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار